ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 27 ساله )

سلام. خیلی وقته یهو دلم میگیره ، احساسای خوبی ندارم ، بی دلیل ناراحت ، عصبی و..میشم. حس تنهایی می کنم و... بعضی وقتا میگم ازدواج کنم بعدش پشیمون میشم. خودم هم نمی فهمم این حال نامعلوم برای چیه. هفته ای ۳روز باشگاه میرم ، ۳ماه دیگه دفاع پایان نامه ارشد دارم. بعضی وقتها از عزیزترین آدمهای زندگیم متنفر میشم بعدش بخودم میام تنفر فراموش میشه. انگار هیچ کسی من رو نمی فهمه. کسی انگار دوستم نداره. حس خوبی به چیزی ندارم. از خدا کمک خواستم. سعی کردم خودم رو بسازم. ورزش و هرچی که بگید ولی این دل من آروم نمیشه. دیگه فقط از خدا می خوام جونم رو بگیره آخه یه دختر ۲۷ساله اینقدر زود جوش ، ناراحت. وسیله هام رو گم می کنم ، خیلی کارهایی که می خوام انجام بدم یادم میره ، حواسم پرت میشه و خیلی چیزهای دیگه. دعا کنید زود بمیرم😢من طاقت این وضع رو ندارم.


مشاور (احسان فدایی)

با سلام و سپاس از همراهی شما، از این که ما را امین خود دانستید کمال تشکر وقدردانی را داریم. ما قدر ارتباط با شما را می دانیم.

خواهر محترم! با توجه به نیازهای بیان شده به نظر می رسد به یک همدم نیاز دارید، این نیاز از جمله شاخصه هایی است که نه تنها از زمان بلوغ بلکه جلوتر از آن همراه انسان بوده و باید در هر مرحله از رشد متناسب با شرایط سنی, فرهنگی و ... به نحو مطلوبی مورد عنایت قرار گیرد. بدون شک نیاز به همدم و غریزه جنسى از خواص طبیعى انسانی می باشند. انسانى که از نظر جسمى و روحى سالم باشد داراى چنین کشش هایى مى‏باشد و این خود یکى از نعمت‏هاى خدادادى به بشر است. از سوی دیگر ازدواج نیز بزرگترین و مهم ترین اتفاق در زندگی هر انسان است. موفقیت یا شکست در آن، در سرنوشت هر یک از زن و مرد اثری ژرف و تعیین کننده بر جای می نهد و چه بسا اصلی‏ترین و برجسته‏ترین خطوط سیر زندگی ایشان را رقم می زند. پیوند ازدواج میثاقی ابدی است که دامنه آن می تواند تا جهان آخرت گسترده باشد، به شرطی که بر اساس دستور خدا و همراه با تفکر و دوراندیشی باشد و هر یک از زوجین در انجام وظایف خود کوتاهی نکنند. ما معتقدیم شما جوانی بسیار پر استعداد و پر تلاش هستید منتها هم اینکه خودتان را دست کم می گیرید و هم اینکه احساس ناامیدی به شما دست داده و خود را فردی بازنده می دانید. دو عامل اصلی موجب ضعف عنصر امید درون شما شده است: عامل اول همان نداشتن انگیزه است که خودتان هم بدان اشاره کردید و عامل دوم ضعف اراده است. لازم است در هر دو مورد خودتان را تقویت نموده تا به موفقیت های بزرگی دست یابید. شاید یکی از دلایل این که نتوانسته‌ اید انگیزه لازم در کارهایتان را پیدا کنید و سست و بی انگیزه شده اید به خاطر این است که هنوز هدف مشخصی برای زندگی و آینده خویش ندارید و همین مسئله باعث سردرگمی، سستی و از دست دادن انگیزه شما برای زندگی شده است. از همین لحظه باید سعی کنید برنامه ریزی منسجمی برای آینده تان داشته باشید و روحیه خود را تقویت نمایید. در ادامه راهکارهایی را عرض می کنیم که با کمک آنها می توانید از این حالت خارج شوید و به حال خوب نزدیک شوید. راهکارهای عملی : جهت خلاصی از این افکار و برون رفت از حالت افسردگی لازم است تا راهکارهای بیان شده را رعایت نمایید.

1- مدتی از وقت خود را با دیگران و یک دوست صمیمی سپری کنید. سعی کنید فردی را در زندگی بیابید که بتوانید به وی اعتماد کرده و با وی درد دل کنید ولی این مسئله را با کسی درمیان نگذارید.

2- به سرگرمی هایی که علاقه دارید بپردازید.

3- سعی کنید در طول روز بیکار نباشید و به سمت تولید حرکت کنید.

4- به خاطر داشته باشید که بهبودی خلق افسرده زمانبر و تدریجی می باشد انتظار معجزه نداشته باشید.

5- به دوستان و خانواده خود اجازه دهید در روند بهبودی به شما کمک کنند.

6- افکار مثبت را جایگزین افکار منفی گردانید.

7- به خاطر داشته باشید که زندگی بطور ذاتی مبهم و نامشخص بوده و در بسیاری از شرایط تنها یک پاسخ واحد مشکل گشا نخواهد بود.زندگی مملو از احتمالات است.

8- شما باید بیاموزید چگونه میان اموری که شما مسئول آنها میباشید و یا نمیباشید تفاوت قائل گردید. معمولا افراد کنترلی که بر شرایط دارند را کمتر و یا بیشتر از آنچه هست بر آورد میکنند.اموری که شما مسئولیتی در قبال آن ندارید و یا خارج از کنترل شماست به حال خود بگذارید.

9- شما باید بیاموزید که چه زمان باید با احساسات خود ارتباط برقرار کرده و چه زمان از آنها فاصله بگیرید.

10- شما باید قادر باشید که میان احساسات درونی خود و واقعیتهای عینی تفاوت قائل گردید.

11- اعتماد بنفس خود را افزایش دهید. در پایان مطالعه کتب زیر را توصیه مى ‏کنیم:

1- راز شاد زیستن، اندرو میتوس، ترجمه: وحید افضلى راد، نشر نیریز.

2- رمز پیروزى مردان بزرگ، استاد جعفر سبحانى.

موفق و پیروز باشید.